دیدن این* عکسها و این عکسها منو خیلی متاثر کرد و دلم رو به درد آورد.چه دنیای کثیفیه . نمی دونم باید از اون پدر و مادری گله مند بود که فرزندش رو درمقابل پول ناچیزی اجاره میده ( هرچند که کم و زیاد بودن این مبلغ نمی تونه توجیهی بر این کار باشه ) ، یا از اون نامردی که این بچه را به اسم " کمر بسته ابوالفضل " وادار به انجام همچین کاری می کنه ، یا از اون آدمهای بی رگ و بی غیرتی که تماشاگر این نمایش مرگبار هستند ؟ واقعا" گناه کدوم بیشتره ؟
* برگرفته از سایت پیک ایران
سلام. چقدر تلخ...به نظر من دیدن و هیچی نگفتن خیلی بدتره.
من نتونستم ببینم تکلیفم چیه ؟ حداقل برام تعریف کن که چی بود
اینو برای مهسا جون می نویسم که نتونسته بود عکسها رو ببینه . متن کنار عکس راعینا" اینجا میارم . این عکسها از یک معرکه گیری در جنوب تهران هست. مرد سنگدلی که میکروفون دستش است داد میزد که کودکی که میخواهد دستش را زیر ماشین بگذارد پسرش هست، اما واقعیت این بود که پسرک مظلوم در مقابل پول ناچیزی از یک خانواده نگونبخت اجاره شده بود، اگرچه این مسئله در اساس کار غیر انسانی وی تغییر بوجود نمیآورد. مردک میکروفون بدست داد و قال راه انداخته بود که پسرش کمر بسته حضرت ابوالفضل میباشد. آری لحظاتی بعد ماشین از روی دستان ظریف و شکننده کودک خرد سال رد شد و همانطور که در انتهای عکسها مشاهده میکنید گریه و فریاد وی که ناشی از درد این عمل وحشیانه بود برخاست. این معرکه گیری ها در شهرهای مختلف خیلی رواج پیدا کرده است . مردمِ بیکار و خسته از یکنواختی درد آور زندگی ته جیب خود را دستی میزنند تا اگر پول خردی داشته باشند به این کودگ "کمر بسته ابولفضل " صدقه ای بدهند.
نمی دونم واقعا چی میشه گفت... ممنون از لینکتون .