1 - دیروز روز جهانی عروسک بود . البته توی تقویم ما که مناسبتهای اینچنینی نوشته نمی شه ولی توی مهد آهو از قبل روی تابلوی لیست برنامه های ماه اردیبهشت اعلام شده بود و توضیح داده شده بود که توی این روز هر بچه ای هرچندتا که دلش بخواد می تونه از عروسکهاش بیاره و به دوستاش معرفی کنه . عصر هم که رفتم دنبال آهو دیدم که یک نمایشگاه کوچولو از عروسکهای دست ساز بچه ها توی حیاط مهد درست کردند . بچه های هر کلاس یک نوع عروسک درست کرده بودند که روی هرکدوم از اونها اسم سازنده اش نوشته شده بود و پدر و مادرها با اشتیاق دنبال ساخته دست بچه های خودشون می گشتند و اونها رو برمی داشتند . این عروسکها از ساده ترین مواد مثل : قوطی کبریت ، دستمال کاغذی ، لیوانهای یکبار مصرف ، پاکتهای کاغذی ، تشتک نوشابه ، توپهای پلاستیکی ، مقوا ، کاموا و وسایلی از این دست ساخته شده بود .
2- دیشب سر شام یکدفعه متوجه شدم که بابایی محو آهو شده و آهسته به من گفت :" تو چطور دلت میاد که بگی یک بچه دیگه بیاریم ؟ این همه عشق ماست . من که هیچوقت نمی تونم هیچ بچه دیگه ای رو اینجوری دوست داشته باشم . هرگز . " بعد هم آهو رو بغل کرد و چشماش پر از اشک شد . توی دلم خدا رو شکر کردم به خاطر این محبتی که تو دل این پدر نسبت به دخترش گذاشته و از صمیم قلب ازش خواستم که به این محبت عمق و وسعت بده تا توی سنین نوجوانی و جوانی هم که یک دختر نیاز زیادی به دوستی و همراهی پدرش داره همینقدر به هم نزدیک باشند و از مصاحبت با هم لذت ببرند .
سلام وبلاک خیلی با احساسه موفق باشید
من هم دارم برای اولین بار خاله میشم میدونم چقدر ذوق داری ! ما هم قبل از رز فکر میکردیم هیچ وقت نتونیم بچه دیگه ای رو به اندازه یاسمن دوست داشته باشیم ولی باور کن هرکدوم یکجورن انگار یک حساب جدید بازمیشه اینطور نیست که از مال اولی کم بشه.
سلام ممنون که به ما سر زدید ولی به فکر یک نی نی برای اهو باشید بابایی امیر مهدی هم یکی یدونه است ولی همیشه می گه کاش یه خواهر یا برادر داشتم
سلام خانوم گل / من که تو پست قبلی کامنت گذاشته بودم این دفعه زود آپ کردی اگه می دونستم زودتر میومدم مطمئن باش همیشه مشتاق خوندن خاطرات قشنگ آهو جون و نوشته های قشنگت هستم / این روز جهانی عروسک خیلی ایده جالبیه تا حالا نشنیده بودم خیلی باید چیز قشنگی باشه .از طرف من آهوی ناز رو ببوس .
من شنیده بودم یه همچین روزی هست ولی تاریخشو نمی دوستم. خیلیم دلم می خواست بفهمم که بالاخره هم متوجه شدم. مرسی
آنا جان نگفتی آهو کوچولو چی درست کرده که؟!!!
ای کاش به ما زودتر می گفتید! حتما به ضرر مامی جون می شد چون باید دو تا عروسک جدید می خرید!!!
من که میگم نگران هر چیز دیگه ایش میتونی باشی الا عشق و محبتش