این روزها یک کم درگیر خرید برای نی نی گولوی خواهری بودیم که تا 3 ماه دیگه به دنیا میاد و منو به سمت مهم و والای " خاله بودن " منصوب می کنه . وای خدایا عشق کردم با این وسایل و لباسهاش . تمام خاطرات 5 سال ونیم پیش برام تداعی شد ، با این تفاوت که این بار این لذت برام ملموستر بود چون تجربه مادر شدن منو پخته تر و جاافتاده تر کرده و حسی که به این نوزاد درراه دارم ، حسی ناشناخته و تجربه نشده نیست . زیر پوش رکابی های یک وجبی ، سرهمی های کوچولو موچولوی رنگ و وارنگ ، پتوهایی که نرمی و لطافت لپهای خوردنی نوزاد رو به یاد آدم میاره ، مسواک انگشتی که قراره با همکاری انگشت مامان ، دندونهای قندی کوچولو رو تمیز کنه ، جورابهایی که به زحمت به اندازه طول یک انگشت می شه ، برس و شونه ای که باید چهار تا دونه شویدو که معلوم نیست اون رو هم داشته باشه ، شونه کنه .... کفش و کلاه و شیشه و بالش و تخت و کالسکه و روروک و تاب و صندلی غذا و کریر و ..... و صابون و شامپو و پودر بچه که بوش آدمو مست می کنه . ومنی که از وقتی فهمیدم که پسره ، با جدیت تمام دنبال یک تی شرت اسپایدرمن براش می گردم و وقتی درجواب فروشنده ها که ازم می پرسن برای چند سال میخواین ؟ میگم که هنوز به دنیا نیومده و حداکثر برای یک ساله میخوام ، با تعجب و خنده اونها روبرو میشم .
همیشه دلم می خواسته که کارمو با همه دک و پزش ول کنم ، برم یک فروشگاه لباس بچه باز کنم ، از صبح تا شب این لباسها رو زیر ورو کنم و بو کنم و زندگی کنم . ضمنا" چند روزیه که آهو از من نی نی میخواد . مطمئنا" جو این چند روزه هم بی تاثیر نبوده . پیش خودتون باشه ، خودم هم بی میل نیستم چون فکر می کنم که اینجوری برای آهو هم بهتره و من هم زیاد موافق با تک فرزندی نیستم . ولی بابایی به شدت مخالفه و معتقده که توی شرایط پیچیده دنیای امروزبهتره که به یک فرزند بسنده کنیم و اگر بتونیم آهو رو به خوبی تربیت کنیم و نیازهای به حقشو برآورده کنیم ، کار بزرگی انجام داده ایم .
تا خدا چی بخواد ...
خوش باشی با این خرید های دلپذیر. در مورد پیشنهاد آهو جون مطمئن باش پشیمون نمی شی.
خداکنه عیال محترم بنده این نوشته رو نخونه و گرنه...
راستی من با نظر آقای پدر شدیداْ موافقم تا جایی که با تک فرزندی هم مخالفم!!!
سلام آنا خانوم
ممنون که به من سر زدی. وبلاگ شما هم بسیار زیباست و رنگ قشنگی هم داره . خدا آهوت رو برات نگه داره و هرچی ازش می خوای بهت بده .انتصاب به سمت شریف « خاله » گی هم پیشاپیش بهت تبریک می گم:)
شاد و موفق باشی...
مبارکه نی نی و همینطور خاله شدنت
آنا جون /خاله شدنت رو پیشاپیش تبریک می گم / خوش به حالت من که هیچ وقت خاله نمی شم . می گم کاش رو پیشنهاد آهو فکر کنین تا اونم بتونه این لذت رو بچشه .این آهوی شیرین زبون رو ببوس حسابی .
سلام ما هم خیلی خوشمون اومد از خرید هاتون . در مورد این که ما ننوشتیم آخه اگه امروز مامی جان برای شما کامنت بذاره ما باید فردا بذاریم چون صفحه ی کامنت شما اجازه ی دو بار گذاشتن رو با یک کامپیوتر نمی ده . اما وقتی شما پست جدید کنید تا رسیدیم خونه مامی جان برامون تعریف می کنن.از این که به یاد ما هستید ممنونیم.از دور می بوسیمتون.هم شما رو هم آهو جون رو.
سلام آنا جون... مبارکه خاله شدنت... خوش به حالت من که اووووووووه کو تا خاله شم... به خواهرم که اینهمه علیرضا رو دوست داره و خالشه حسودیم میشه بعضی وقتا ( زبون درازی) به اون یکی نی نی ام.. اگه دلت میخواد واقعاً خیلی خوبه و آقای پدر و راضی کن